علت های تاریخی یک ملت (۱) - کمال اردم


علت های تاریخی یک ملت (۱) - کمال اردم


.که آنان با تلاش 1300ساله خودشان وبا کمک وهمیاری ممالک بیگانه ( روس وانگلیس ) که هر دوازاین کشورها دشمن خونین تورک وتورکان می باشند درسال 1299توسط رضا خان به قدرت رسیدند وبرامپراتوری 1000ساله تورکان بعدازاسلام پایان بخشیدند وآنان به نوستالوژی حکمرانی خود خاتمه داده وافول ومیراندگی وروزگارغم انگیزتورکان آذربایجانی آغازشد وآنان به تغییرهویت تورکی ما سرعت بخشیده و تحت لوای فرنگی ومدرنیته ملت ما را غافل وتاریخ کهن وعظمت ومدنیت مترقی ما را ازبین برده وتوسط خودی های باصطلاح روشنفکر(که اکثرشان چپ بوده و بازماندگان نیزبه همان خستگی دچارند ودرمانی به حالشان نیست )افکارمنسجم ملت تورک را چنان ازهم گسستند که عده ای هنوزهم در آن آسیمیله سیاه گرفتارند وبرحلقه های فراماسونری بازساتوربدستان پا گرفته اند وبه سوی سرزمین عشق وخون سرازیرمی شوند تا تاریخ را دوباره تکرار کنند وآن روزخونین را( کشتارملت آذربایجان بعد از۲۱ آذر۱۳۲۵ ) نه در یک روز بلکه سرتاسر سال را. همواره طی الطریق کنند تا بپیمایند جغرافیای سرنوشت تورکان آذربایجان جنوبی را بلکه وارونه نمایند. باورهای این ملت نستوه وفهیم را.

ببینید احوال این ملت کهن را که چگونه سرنوشت شان قلع و قمع و زیر حرکات فریبنده آنان برای ساختن آینده عنکبوتی در زیر چتر دموکراسی لت و پار می شوند .و چگونه صاحبان این ملت و سازندگان تاریخ امروزی قلمداد می شوند . و از حق تعیین سرنوشت ملل سخن می رانند بدون اینکه حقی برای آنان قائل شوند.(بیانیه خانم شهنازغلامی با عنوان “درسوگ مرحوم چنگیز” وهمچنین نوشته چند سطری فرزند مرحوم آقای بابک بخت آور در”سوگ فوق” . لازم به یادآوری است که تحلیل برمطالب فوق درادامه مطالب فوق خواهد آمد. اصلا انگیزه این نوشته تحلیل برفکرآن نوع طیف می باشد .
روبه صفتان زشتخو همیشه ودر همه حال درکمینگاه ابلیسی مستتر شده اشان به انتظار شکار

رفتار- برخورد وتفکرات این ملت وحرکت اصیل ملی تورکان ودراین راستا پندارشان را توجیه ومقصدشان را انسانی جلوه دهند ودایره هستی شان را به همدیگر ملتزم بخشند چرا که آنان درخیالند که جمهوریت براکثریت است وهرگاه فزونی یافتند حال برمراد است ونقاب برداشتن ازچهره و روکردن اصل خود . ودراجتماع نا مرئی شان چنین می پندارند که :
تا شرایط مهیا نیست ابرازکردن اصل خود نه به صلاح است ونه به مصلحت . چنین تصورمی کنند که جامعه فعلی ما افکارو تفکرات آنان را برنمی تابد وابراز حقایق درون باعث گسست آنان ازافراد جامعه خواهد شد ودرنتیجه آنان مطرود ویا منفعل خواهندشد.آنان خودشان را برای جامعه هرگز ، بلکه جامعه را برای خودشان قربانی می کنند .وازحقایق و واقعیتهای جامعه چشم پوشیده وآنطورکه تفکراتشان اجازه می دهد تفسیرویا تبیین می نمایند.وبعبارتی جامعه قربانگاه فکرو ایدئولوژی آنان می گردد وآنان به همین مناسبت تاریخ را عرصه تاخت وتاز خود قرارمی دهند . شخصیتها-اندیشمندان-جنگهای واقع شده ومدنیت و دیگررویدادهای گذشته وتاریخی یک ملت را به آسانی انکارویا ازسیرطبیعی آن منحرف ویا به نوعی تهمت وافترا روا می دارند.

ویا به همان سهولت تاریخ وتفکرات یک ملت را تحریف ویا سلب نمایند.( تهمت تاریخی آقای سیروس مددی برشخصیت تاریخی محمد امین رسولزاده).حتی اینان درمسیرامیال نفسانی خودشان ازهیچ ابزاری فروگذارنمی شوند ودامنه آن را به والاترین شخصیتهای فکری خودشان تسری می بخشند وآنان را نیزقربانی نفسهای خروشیده ازدرون شان راکه آکنده ازرغبت به خیانت را که به نوعی برای آنان تسکین و آرام بخش شمرده می شود فدا می کنند.
( ترجمه کتاب شهید فریدون ابراهیمی دادستان حکومت ملی آذربایجان به نام ” آذربایجان قدیم” که توسط آقایان: نیازی وکوزه کنانی توسط انتشارات ندای شمس تبریزازتورکی به فارسی).ملای رومی چه راست گفته است ” نفس اژدها ست او کی مرده است “.
برای پی بردن به عمق فاجعه که ازتورکی آذربایجانی به فارسی امروزی که توسط این آقایان انجام پذیرفته و جوابیه محقق واندیشمند جوان گونای تبریزی که سایت بای بک و سایت گوناز تی وی منعکس کرده است ارجاع داده می شود .( لازم به ذکراست که همان اول که کتاب فوق پخش می شده است ازطرف آقای گونای تبریزی پاسخ فوق راداده اند).ومحققین وعلاقه مندان را جهت ثبوت گفته های خود به همان مرجع ارجاع می دهم .
ما دراین متعجبیم : که توری که صیادان به وسعت تاریخ این ملت افراشته اند تا حقایق موجود ما را به یغما ببرند وما را به فقدانیت وتهی مردانی ازاین قبیل متهم سازند وبعد ادعای زیردستی به علایق پان فارسیسمی را به وجود آورند واندکی بعد ازآن به یک پارچگی ویگانگی فکری وتاریخی باآنان راهموارنمایند وتا دریک سبقت تاریخی به گذشته کسروی و تفکرات آندست را برما مستولی وما را دریک گود ساختگی محصورنمایند تا ازآن به بعد زوال وفرسودگی ما را استارت زده باشند .اندیشیده می شود که چنین حالی نه به این اواخر بلکه به سالهای سال بازگردانده می شود و آن تفکرات وتوطئه های پان فارسیستی که بر علیه ملت کهن این سرزمین ” تورکان ” است مشاهده ولمس می نمائیم . باز امروزمی بینیم باصطلاح “چپ” چگونه به خدمت بیگانه درمی آید تا بواسطه آنان به نوستالوژی حکمرانی خاتمه دهند.حمایت بلامنازع آنان ازرژیم تمامیت خواه حکومت اسلامی دراوایل به قدرت رسیدن آنان وشرکت درسرکوب ملت آذربایجان درقیام حزب خلق مسلمان.وایجاد فتنه وچند دستگی درحرکت ملی آذربایجان جنوبی ودرآخراستحاله آن به نفع پان فارسیسم وگرفتن پاداش ازدست اربابان ضد تورک .
ما ازمنظریک تورک آذربایجانی به مسا ئل مربوط خودمان نگاه می افکنیم وبرپایه اصول متداول ورایج گذشته مان ( تاریخ ) که اندیشمندان وعا لمان وسیاستمداران بزرگی همچون محمد امین رسولزاده وابوالفضل ائلچی بیگ ودرحال حاضرهزاران مثل آنان که ازتاریخ وزبان وفرهنگ کهن تورکان ازآن دفاع وبه آن روح استمرار وجاودانگی داده اند شدیدا به به آن دلبسته وسرسپرده جاودانگی آنان هستیم وخواهیم بود .
نگاهی که یک تورک آذربایجانی به تاریخ خود دارد نگاهی فراگیر و گستردگی آن به پیرامون تاریخ خود است تاریخی که یک مورخ به آن پا ی بند است وازدل آن امروز را به ارمغان می آورد وآن توشه راه ملت اش میگردد ودرآن که آن ملت پایدارو جاودانه میگردد ودر آن هیچ خللی یافت نمی شود و هیچ گمراهی عاید نمی گردد آنچه به نگاه گمرهند ورنگی اغیاربه خود گرفته اند آن چیزی نیست جزبریدن از اصل خود وبیگانه به آن .
حال که یک مورخ به دل تاریخ خود می زند و درآن شناورو سبکبارانه به سیلان فهم و واقعیتهای موجود آن زمانه دست می یازد چه تعهدی است هنگام برگشتن به امروز سیاستها ومدنیتها ونوع امور مملکت داری ها وعلوم مختلفه وحقوق انسانها وهم چنین فرهنگ وآئین واداب معیشتی ونوع حکومتداری آن ملت وهستی و وجود پایندگی آنان را به ارمغان نیاورد تمام علوم بشری امروزی به هم تنیده وناف هریک به شکم آن دیگری است واگر اراده گردد ناف ازهم جدا نمایند او به فساد و تباهی واصل خواهدگشت .علوم معارفند ومعارف متصل .
حال تاریخ محض خواندن ویا فلسفه محض خواندن چه معرفتی را حا صل می گرداند که انسان دربدردنبال آن می گردد درحالیکه در محض بودن آن هیچ معرفتی محصول حاصل نمی گردد .
زیرا اگرآن ماحصل به زندگی فکری انسان وارد گردد صورتی دیگر بخود خواهد گرفت وآن از محض بودن خود خارج خواهد گشت .درچنین حال مورخ سیاسی وفرهنگی ومدنی و… می گردد که محصول معرفت خویش می شود .
مورخ با معارف خود وجامعه به حیات خود بقا می دهد واز آن تاثیر و به آن اثرمی بخشد شاهرگ حیاتی او به شریان های گوناگون اجتماع متصل وبراستحکام آن اصرارورزیده و دائما با آن مرتبط وارتباط خود را با ابزار خاص خود حفظ وبرصلابت آن تقلا می بخشد .
وقتی او به شریان اجتماع خود همچو حقوق ملی وارد می شود ودرآنجا ظلم وستم و چپاول وتاراج را به عینیت رویت می کند ولمس واحساس میکند ونسبت به آن مسولیت را درک می نماید وآن عمل شنیع را نه اجحاف بلکه غارت ثروت ملت خود قلمداد کند ( این چپاول اقتصادی وتاریخی وغیره حتی دینی نیزشامل میشود)
چه باید بکند؟ به کدامین سو بیا ندیشد ؟ به کدامین گنجینه فکری متکی گردد ؟ وبا کدامین رشته پیوندی بدیع ونو را سرآغاز کند ؟ودهها پرسشی ازاین قبیل .
چگونه است این مسند پرسشگری را به شا عران وشعرائ حال حاضرارجاع دهیم وآنان را مورد خطابه قراردهیم .
مگرمی شود یک شاعرو یا شاعره تاراج وکشتا ر و شکنجه را ازطرف نظام توتالیته و غارتگر را که نسبت به ملت وی اعمال می شود نسبت به آن بی تفاوت باشد ودر مقام پرسش ازسوی افراد جامعه خود اقرارکند که من سیاسی نیستم و دخول نسبت به آن عقلانی نیست .
ومن مدنی کارمی کنم وفرهنگی .( جالب بدانیم که این طیف درخارج وفلسفه جنبش ملی آذربایجان را درگذشته ارائه نموده است وازآن سرسختانه دفاع کرده است ولی امروز…).
درهمه جا تاریخ به داد ما می آید وخواهد آمد . وتاریخ ما سرشار از این قصه ها ست بدان سبب بارها نوشته ایم تاریخ ما رهنما وآیینه تمام نمای ملت ماست .
قصه پرخون وعاشقانه نسیمی و توپال تیمور مصداق عافیت طلبان این طیف هست .
حال را به فیلسوفان وعارفان اقناع کنیم وآنان را به معرکه وضیافت حق ستانی همرازکنیم ودنبال آن قصه پرسشگری را .
دینداران را از این قاعده مستثنی نیست زیرا آنان مسولیت تر ازسایراقشار هستند (بار امانت و مسوولیت شان افزونتر است) ونسبت به آن سهم سنگینی به دوش داشته ودارند .آنان درعبودیت کامل درپیش پروردگاریکتای خود یا درسجودند یا درخضوع . آنان خدای واحد را پرستش می کنند و او را ارباب جهان .

ایاک نعبد گویان آنرا ستایش می کنند وبرانانیت می تازند خود خواهی واستبداد را ازتن می زدایند وایاک نستعین را آویزه معنویت خویش داخل می نمایند تا هرنوع فرعونیت ومنیت را بزدایند وتنها ازخدای خود استعانت نمایند وازاو یاری جویند تا ازمستبدان وفرعونیان طلب ارتزاق نداشته باشند .واین است دینداران درصف اول مبا رزه با دین ستیزانی که با نام دین در چپاول و تاراج ملل مشغولند قرارگرفته ومی گیرند. باشد که ما معتقد به سکولاریم .
درادیان ابراهیمی علی الخصوص دین اسلام ودرکتاب مقدس قرآن کریم درباب خلقت انسان دو عنصر اساسی وبنیادی بارها بحث ونسبت به آنان درجای جای قرآن متذکر گردیده وما را نسبت به دوعنصر آگاهی داده است وما نسبت به آن دریک مقاله مستقل ارایه خواهیم گردانید .

تا دانسته شود که موحدین نیزاز حرکت ملی آذربایجان جدا نبوده ونسبت به فلسفه وجودی تورکان بیگانه نبوده ونیستند .وعلل قبولی تورکان آذربایجان جنوبی دین اسلام را درتاریخ گذشته درتجانس بودن تفکرات فلسفی همدیگر بودند .والا مانند خزرها طوردیگرمی گشتند.
ویا درقبال آنان مقاومت می گستراندند چرا که حکومت غدار ساسانیان متلاشی شده بودند واعراب سرمست فتح خود .
وقتی یک ملت درنوع خود خود را می خواهد تبییین کند وبراساس آن اصول حیاتی وزندگی افراد جامعه خود را استمرار بخشد تا روح ومعنویت را درتک تک افراد خود تحکیم بخشد تا درسیر کمالات هستی ووجودی خود ارتقائ یابد قدرمسلم است که باید خود را به یابد ومن چیستم ویا من کیستم را دربازآفرینی خویشتن خویش مصرونسبت به آن اصرارو پافشاری کند .
آنچه گلشن راز شیخ محمود می گوید :

دگر کردی سئوال ازمن که من چیست
مرا ازمن خبرکن که من کیست

وآنچه مولانا می گوید :

ازکجا آمده ام آمدنم بهرچه بود
به کجا می روم آخرننما ئی وطنم

یکی فلسفی است و آن دیگری عرفانی واز هر رشته ای ازعلوم چنین پرسشهای شده و می شود وهرکدام از چنین سئوالاتی پاسخ های خودرا داشته و بشردر تلاش است تا به واسطه معارف وتجربه اندوخته اش کامل ترین و جامع ترین جواب ممکن را داده باشد وچنین است که انسان امروزی رو به جلو وبر کمالات خویش بیا فزاید افزایش کمال درانسان بسته به نوع معرفت وشناخت رئا لیستی اودربرخورد با خود وعالم خارج ازذهن اوست یعنی عالم آنچه هست چنان یابد وآن ادراک کند وچنان بیند که آن است دراین صورت انسان نسبت به خود آشنا وانیس ونسبت به ملت خود وفادارو عین خود می گردد ودفاع ازخود دفاع ازملت دفاع از ملت دفاع ازخود . وهیچ فاصله ای بین این دو محسوس حاصل نیست هردو عین همند .
قصد من از ارایه چنین نوشتار طرح موضوع درحرکت ملی آذربایجان می باشد نه شرح موضوعات متنوع ومختلف رایج دربین ملت ما .
حال این پرسش را به تاریخ خود ببریم وازآن به پرسیم آن دو را ” من چیستم ” ” من کیستم ” .
ازآن زمانی که انسان خود را یافت تاریخ را به رخ کشید تا خود را تفسیر و معنا بخشد بدون تاریخ انسان گمنام وموجودی بی گذشته می گردد انسان بود وتاریخ نیزهردو به سوی شدن .
تاریخ چرخ انسان بود وروزگار هردو را به پیش می راند .وچنین شد که ادیان بعد از انسان پدیدار گشت وبرای انسان به خاطرانسان راهی را گشوده نوید داد به سعادت وخوشبختی او .
وآن دوسئوال را او نیز پاسخ داد وآن را به بشریت بشارت داد .
حال ازتاریخ ملتی هزاران هزار سال می گذرد بازبه آن پرسش هستی بخش خود معنا می بخشد ودوباره زنده ودرمیان ملت خود تقدس می شمارد وازآن روح تازه وابدیت را طلب می کند زیرا که این ملت درنود سال اخیر با زور و چپاول وتاراج تاریخ خودرا توسط شوونیست فارس ویا بهتربگویم پان فارسیسم به ضعف ومیراندگی دچار کرده است . ( لازم است به دانیم افکارپان فارسیستی که یک ایدئولوژی شوونیستی ونژاد پرستی محض می باشد سجایای یک جریان تاریخی قبل ازشکست از اعراب وتلفیق شدن عقده و کینه آن شکست ومنسجم شدن آن گزند تاریخی بعد ازاسلام درسرزمینهای متصرفه توسط داعیان دین اسلام ) .دراین باب محقق جوان وارزشمند ما گونای تبریزی مقاله ای تحت عنوان ” کدام تشییع ” ارائه داده اند که درسایتهای مختلف موجود می باشد .که در آنجا تفکرات آن قوم به خوبی ارائه شده است .

که آنان با تلاش ۱۳۰۰ساله خودشان وبا کمک وهمیاری ممالک بیگانه ( روس وانگلیس ) که هر دوازاین کشورها دشمن خونین تورک وتورکان می باشند درسال ۱۲۹۹توسط رضا خان به قدرت رسیدند وبرامپراتوری ۱۰۰۰ساله تورکان بعدازاسلام پایان بخشیدند وآنان به نوستالوژی حکمرانی خود خاتمه داده وافول ومیراندگی وروزگارغم انگیزتورکان آذربایجانی آغازشد وآنان به تغییرهویت تورکی ما سرعت بخشیده و تحت لوای فرنگی ومدرنیته ملت ما را غافل وتاریخ کهن وعظمت ومدنیت مترقی ما را ازبین برده وتوسط خودی های باصطلاح روشنفکر(که اکثرشان چپ بوده و بازماندگان نیزبه همان خستگی دچارند ودرمانی به حالشان نیست )افکارمنسجم ملت تورک را چنان ازهم گسستند که عده ای هنوزهم در آن آسیمیله سیاه گرفتارند وبرحلقه های فراماسونری چرخ می زنند واشعار باستانگرائی را که تحفه دو رژیم پان فارسیستی میباشند فیض ارواح غدارکوروش را می برند ونقاب روبه صفتی را به روا می دارند وهمچنان به حیله ها ومکاریت ذاتی وهویتی نژادی خودشان ادامه می دهند وخود را مثل گذشته تاریخی خودشان به کید ابلیسی مبدل می گردند ونابودی احوالشان را رقم می زنند .پاشنه آشیل تاریخ همیشه به یک سمت نمی چرخد .

حرکت ملی آذربایجان جنوبی “هویت خواهی ” وبازگشت به”اصالت تورکان”

دشمن ملت تورک آذربایجان چه شمالی باشد چه جنوبی شوونیست فارس یا همان “پان فارسیسم” بوده وهست همانطورکه درتاریخ علنی وآشکاربیان می کنند تا ملت تورک را معدوم نسازند که این سجیه ازاوهامات وتخییلات واهی آنان سرچشمه می گیرد ازدسایس وتوطئه چینی غیرانسانی دست بردار نخواهند بود تا مراد مرامشان را به منصه ثبوت برسانند وسرزمین اجدادی مارا به خیال خودشان تصرف کرده باشند وملت ما را به برده گی بکشانند تا ثروت انبوه ملت تورک را به مانند امروزبه یغما ببرند اما این چپاول گری باطل است وامروز ملت دردفاع ازحیثیت ملی خود دوران بیدارگری را آغاز و برتداوم آن خون ها می دهند و شکنجه هارا متحمل می گردند تا ملت بودن خودرا با اصالت تورکی خویش مستمرمی بخشند و حقانیت وجودی تاریخ پرفرازخویشتن به آن تفکرباطل وغیرانسانی آنان سعه صدربگذارند وغیر اصیل بودن آنان را بردیگرملل تحت ستم به ثبوت برسانند .
امروز آنان در تزلزل وضعف شدید وجودی قرارگرفته اند وخود را به دامن همیشه گسترانده مذهب فقهی متوسل می سازند تا بلکه به واسطه اعمال فریبکارانه آنان قوت گیرند این متوسلات پان فارسیسمی هنگام ضعف وافول به دامن مذهب نه “دین”در تاریخ ما بارها تجربه وتکرارآن آزموده شده است . حال می بینیم تفکرات سیاسی فقهی وشرعی از آستین شوونیست های فارسیسم بیرون می آید و یک نوع وحدت عملی ونظری دربین این دو مستبدین واضح ومشهود است .
و درمقاطع گذشته تاریخی این چنان به هم تنیده می شوند که هردوعین هم عمل ویا نمایان می گردند ( ظهورپرفرازونشیب حکومت صفویان) و( به قدرت رسیدن رضا خان توسط اجانب وتائید اکثریت مراجع تقلید وحمایت بی بدیل آنان وهمچنین القاب مذهبی دادن به آن مثلا ” شاه سایه خداست ).
حتی این دوچنان عمل می کردند و می کنند که مذهب آن دوره تاریخی که ملت تورک آذربایجان سنی واز شریعت تسنن تبعیت می کردند به یک باره مبدل به تشیع می نمایند این است گفته می شود که تفکرات پان فارسیستی در جریان تاریخی شدت وضعف داشته است وهرگاه احساس ضعف نمایند به دامن تفکرات شیعی می گردند وچون هردوایدئولوژیستی بوده وهستند وحدتشان مبارک می گردید .

واین پان فارسیسم هست که آن را می فریبد وبدان راه ومنش درسیاست را ایفا می نماید که هسته این آنارشیستی همان باستانگرایان فارس می باشند ومسبب اصلی همان فردوسی مسلکانند
وکوروش پرستان .همان کسانی که تاریخ وتمدن وفرهنگ ماقبل هخامنشیان را که دراین سرزمین موجود بوده است را انکار ومنکر حقایق و واقعیتهای اجتماعی تاریخی وزمینه ای برای هموارساختن وتحمیل افکار ارتجاعی خودشان وازبین بردن تفکراینکه این سرزمین کثیرالمله وهرملت موجود دراین سرزمین تاریخ خودشان را دارند وبراساس آن نوع زند گی وفرهنگ وزبان خود را دارند که متمایزاز هم هستند وگاهی در طول تاریخ درتضاد ودرتقابل هم صف آرائی نموده اند ونوع حاکمیت آنان ازهمدیگرکاملا متفاوت وحتی دربعضی اعصار نسبت به همدیگرلشکرکشی را انجام داده اند وحتی شده است کشتاروفاجعه ملی نسبت به همدیگرداشته اند را داشته وچنین پنداربه زمانه گسیل داشته اند “که ما بودیم و هوشنگ وجهان آغازشد وآدم به نام او دم به حیات گرفت ویاد گرفت از دیوان پوشیدن را و نوشتن را وآخرالامر زیستن را ” .مثال آوردن ازکتب ومنابع ومآخذ آنان آنقدرفراوان وکثیراست که به حجم این مقال نمی گنجد واین نوع مطالب چنان درمیان ملل این سرزمین انتشار یافته است که بازگویش خسته کننده ومسیرنوشتارفوق را خارج می گرداند.

اگرکسانی که مایلند اتحاد ویگانگی آنانرا ( پان فارسیسم وتفکرات بظاهرمذهبی ازنوع شیعه جعفری )به خوبی درک فرمایند به نشریه هفتگی ” طرح نو”نظرانداخته که وابسته به ارگان نظامی مشخصی که درتبریزمنتشرمی گردد مراجعه فرمایند .وخواهند دید که تفکرسیاسی شیعه با افکارکسروی چگونه آشتی کرده وهمدیگررا چگونه درآغوش گرفته اند ویا هم چون ایده های ورجاوند را چگونه تبلیغ می کنند( شماره های اسفند ماه سال ۸۸نشانگرمطا لب ماست ) .
ویا درتهران نشریه ایران مهر که همان نشریه آریامهرزمان طاغوت می باشد دراین راستا اشاعه تفکرات شوونیست فارس را استمرار می بخشد .وچگونه زرتشت را درکنار پیامبر این ملت قرارمی دهد .
“تا زمان صفویه اکثربلاد ایران سنی بودند. مردم ایران دردوره های بعدی شیعه شدند . ” ص ۱۳۴ .ازکتاب ” خدمات متقابل اسلام وایران ” مرتضی مطهری.
“اکثریت مردم ایران از زمان صفویه به بعد شیعه شدند “. ص ۱۳۶ ازکتاب “خدمات متقابل اسلام وایران” مرتضی مطهری .چاپ سال ۱۳۵۷ .انتشارات صدرای قم .
ادامه دارد…

کمال اردم
تبریز
۲۳/۰۲/۱۳۸۹


کتاب ارومیه در محاربه عالم سوز



تبریز سسی : کتاب ارومیه در محاربه عالم سوز نوشته کاوه بیات سندی است بر جنایات ها ی ها (ارامنه)در جنگ جهانی اول در ارومیه .جالب است بدانید حوادث این کتاب درست در زمانی اتفاق افتاده است که امروزه های ها ادعای قتل عالم شدن هم کیشان خود در ان زمان را دارند.مردمی که خود چنین جنایتهایی مرتکب شدهاند چطور مدعی قتل عام شدن هستند.
نطقه جالب این کتاب این است که این کتاب توسط یکی از پان فارسیم و انتی تورک های معروف یعنی کاوه بیات گرد اوری شده است.این کتاب بر اساس خاطرات مرحوم رحمت الله خان معتمد الوزاره نوشته شده است.
http://www.4shared.com/document/1Ja7bnvm/urumiye_dar_ateshe_alam_suz_01.html
http://www.4shared.com/document/bbSh5xy6/urumiye_dar_ateshe_alam_suz_02.html
http://www.4shared.com/document/29AxOtm2/urumiye_dar_ateshe_alam_suz_03.html
http://www.4shared.com/document/0ycuxD7r/urumiye_dar_ateshe_alam_suz_04.html
http://www.4shared.com/document/fgQOhNWT/urumiye_dar_ateshe_alam_suz_05.html

No comments:

Post a Comment

khojaly Genocide, Xocali Soyqirimi, HOCALI KATLİAMI