تاریخچه شاهسون هاي مارکده-در بخش سامان ، شهرستان شهرکرد، استان چهارمحال و بختياري
تاریخچه شاهسون هاي مارکده-در بخش سامان ، شهرستان شهرکرد، استان چهارمحال و بختياري
نویسنده محمدعلي شاهسون ماركده مدير سايت ماركده
http://www.markadeh.com/content/view/38/16/
نخستين مهاجران ماركده
همه مردمان روستاهاي پيرامون ماركده ترك زبان اند. بيش از نيمي از مردمان ماركده فارس زبان و كمتر از نيمي ديگر ديگر ترك زبان اند. ترك هاي ماركده هم با ترك هاي روستاهاي پيرامون، از نظر نژادي و طايفه اي و نيز علت و شكل مهاجرت و اسكان آنها در اين محل با ديگر تركان همانندي ندارد. بنظر مي رسد ماركده از روستاهاي پيرامون خود دور تر ايجاد شده باشد. علت آن چيست؟ چرا تركان قشقايي در محل ماركده مسكن نگزيده اند؟ چرا و چه عاملي باعث گرديده تا مردمان فارس زبان به تنها روستاي ماركده در ميان اين همه روستاي ترك زبان مهاجرت كنند؟
حدود چهل – چهل و پنج سال پيش بارها و بارها از بزرگان ماركده مي شنيدم كه مي گفتند؛ ماركده حدود 200 سال و يا كمي بيش از اين قدمت دارد و اكنون مي توان گفت حدود 250 سال از بنيان آن مي گذرد. اگر اين گفته را بتوانيم بپذيريم مي توان پنداشت مهاجران اوليه در پايان دوره پادشاهي نادرشاه و يا ابتداي دوره زنديه به ماركده آمده و ساكن شده اند.
بزرگان ما مي گويند سه برادر از ايل شاهسون تيره سولدوز با خانواده، ايل و تيره خود را ترك كرده و تصميم مي گيرند در محل ييلاق بمانند. گويا در پيرامون هاي سد زاينده رود و يا بالاتر آن محل ييلاق تيره اي از شاهسونان بوده كه همه ساله از پيرامون ساوه و قم به اين محل جهت ييلاق مي آمده اند. علت جدايي از ايل را درگيري و اتفاق قتلي مي دانند. نام برادر بزرگتر علي زمان و برادر ديگر علي بابا و نام برادر سوم در يادها نمانده است. به همين جهت بعضي هم مي گويند ممكن است دو برادر بوده اند. اين سه برادر، مزرعه هليله و پيرامون آن را محلي مناسب جهت چراي دام هاي خود ديده و آنجا را براي ماندن بر مي گزينند. و مقداري از مزرعه هليله را از مردمان سوران يا همان يانچشمه امروزي خريده و در محلي كه بعدها به نام برادر بزرگتر « علي زمان » ناميده شد، يكجا نشيني را آغاز كردند. اين محل امروز هم به همين نام ناميده مي شود. چندين سال اين سه برادر در علي زمان سكونت مي كنند و بعد گويا برسر چراگاه با مردم سوران اختلاف پيدا مي نمايند كه منجر به زد و خورد مي گردد. در اين زد و خورد يك يا چند نفر از مردم سوران كشته مي شوند. برادران ناچار سهم خود را از مزرعه هليله به جاي خونبها داده و از انجا كوچ مي كنند. و به محل فعلي روستاي ماركده كه تا آن روز مزرعه اي بوده مي آيند.مزرعه ماركده از آن مردمان هوره بوده كه زمين ها توسط برادران شاهسون خريداري و بناي روستا گذارده مي شود. داستان خريدن زمين ها را همه بزرگان ماركده به خوبي بيان مي كنند. مي گويند مزرعه ماركده به علت دور بودن از هوره و نبودن راه مناسب، آباد نبوده، جوي آب مناسبي نداشته و وقتي كه برادران شاهسون پيشنهاد خريد مي دهند، صاحبان هوره اي پذيرفته و معامله پاياپاي صورت مي گيرد. گوسفند در برابر زمين. وقتي هوره اي ها گوسفند ها را جدا كرده و آنها را از راه قويون يولو مي بردند، گوسفند ها صدا مي كنند كه صداي آنها به گوش برادر كوچكتر مي رسد. برادر كوچكتر مي گويد: « آدم عاقل گوسفند مي دهد و خاك بخرد؟!» و مي خواهد كه معامله را بهم بزند. ولي برادر بزرگتر مانع مي شود. ساليان دراز بعد از ساكن شدن برادران شاهسون، فرزندان و نوادگان آنها كم كم يكجا نشيني و كشاورزي را پذيرفته و آن را بهتر از شيوه عشايري مي دانستند و اين جمله كه « آدم عاقل گوسفند مي دهد و خاك بخرد ؟» را كه به صورت ضرب المثل محلي در آمده بكار مي برده و مي برند و گوينده مي خواهد معني مخالف آن را تفهيم كند. يعني ثروت زمين است نه گوسفند بادي. بي گمان اين برادران در خانه سازي و كشاورزي تجربه نداشته اند با اين وجود در كنار گوسفند داري كه شغل و علاقه اصلي آنها بوده، خانه سازي و كشاورزي هم به آهستگي شروع شده است سال نخست كه زمين ها خريده مي شود، هوره اي ها ارزن كاشته اند وقتي كه ارزن ها سبز كرده و مقداري رشد مي كنند ملخ آمده و آنها را مي خورد. برادران از اين پيش آمد بسيار ناراحت مي گردند. برادر كوچكتر تلاش مي كند تا دو برادر ديگر را راضي به بازگشت به ايل نمايد ولي آنها نمي پذيرند. سرانجام برادر كوچكتر خود به قشلاق رفته و بهار آينده بر مي گردد. دو برادر ديگر ريشه ارزن ها را آبياري كرده، آنها رشد مي كنند و محصول خوبي برداشت مي گردد. بهار سال بعد برادر كوچكتر نيز به آنها مي پيوندد و در اين محل براي هميشه مي مانند اين برادران قسمت شرق ماركده فعلي را جهت سكونت بر مي گزينند. بنظر مي رسد پيش از اين كه محل ماركده به عنوان روستا بركزيده شود مردمان عشاير قشقايي و يا… همه ساله به اين محل مي آمده اند و در سالهاي خشكسالي در جاي محله تازه ساز و يا قسمت شرق ماركده، يعني محله ترك نشين امروزي چادر و آلاچيق هاي خود را برپا مي كرده اند و مردگان خود را در جاي باغ فعلي جواد شاهسون، بالا دست باغ بزرگ دفن مي كرده و بعدها كه شاهسونان اين محل را براي يكجا نشيني بر مي گزينند از آنان پيروي كرده و سالهاي زيادي حتا بعد از آمدن تعدادي از خانوار فارس زبان، آنان نيز مردگان خود را در همانجا دفن مي كردند. بيش از 50 سال پيش كه محل اين باغ جهت ايجاد مزرعه و كاشت درخت ، گود برداري و شخم زده مي شد، گورهاي زيادي در اينجا يافت شده است. پدرم كه يكي از افراد درختكار بوده مي گويد: گورهاي زيادي بود، ولي جسد يك گور كه گويا دورتر از ديگران دفن شده انسان بلند قدي بوده، موهاي سياه و دندانهاي سفيد و سالم باقي مانده و قلم استخوان پاهايش حدود يك متر و سالم بود ولي بقيه بدنش خاكستر شده بود، در حين شخم زدن و گود برداري به يك خم مدفون شده نيز برخورد كرديم، دور آن را كامل خالي كرديم در اين وقت باد تندي وزيد، ابتدا خم ترك برداشت، و بعد هم خرد شده ريخت، داخل آن انباشته از خاك بود
با اين كه در ادامه محل گورستان قديم زمين فراوان بوده ولي بعدها محل آن را درجاي ديگر بر مي گزينند چرا ؟ ممكن است هنگامي كه تعداد فارس زبانان بيشتر شده و محل قديمي گورستان هم دور بوده، محل جديد يعني بالاي كوچه كرپه را بر گزيده باشند؟ يعني از نزديك كوچه كرپه و بالاي راه مال رو منتهي به كوچه كرپه، گورستان شروع شده و تا پشت خانه عروجعلي شاهسون، و بعد از آن گورستان را در زير راه مال رو ادامه داده اند اين راه مال رو هم اكنون راه ماشين رو شده و در ميان ساختمان هاي محله نوساز و پشت محله قديم قرار دارد. به هر صورت برادران شاهسون، شرق ماركده يعني محله تركهاي فعلي را جهت سكونت بر مي گزينند چرا ؟ علتهاي بسياري را مي توان ديد.يكي اين كه به محل چراي دامهايشان يعني صحراي ماركده نزديك و سر راست بوده، ديگر اين كه زمينش جهت ساخت خانه و آغل هموار تر و مناسب بوده، و نيز بر آفتاب بوده و زمستانها مي توانستند از آفتاب بهره بهتري ببرند، و از همه مهمتر وجود چند چشمه آب خود جوش بوده، يكي چشمه قندي بولاغي، كه نزديك اسيل جواد شاهسون بوده كه هنگام جاده سازي مسدود و اثري از آن نيست، ديگري چشمه اي كه نزديك آن حمام كوچك و بعدها حمام بزرگ فعلي با استفاده از آب آن ساخته شده و دو چشمه اي ديگر زير سورد روبروي خانه رجبعلي شاهسون بوده است كه به چشمه زير سوورد معروف بوده است. اين دو چشمه نزديك هم يكي بالاتر و ديگري با فاصله حدود يك متر پايين تر و آبشان روي هم مي ريخت و هر دو از سواخي و سط سوورد بيرون مي آمدند. بعد ها حاج غلامرضا نامي كه گويا فرزند پسر نداشته و فقط يك نوه دختري از او مانده ( آسيه ) تصميم مي گيرد كه ساختماني جلو همين چشمه هاي زير سوورد به عنوان مرده شوي خانه بسازد به همين جهت دو نفر كارگر چندين روز در آنجا سنگ مي شكسته اند تا كف صاف و هموار گردد ساختمان ساخته و چندين سال استفاده مي شده و كم كم روبه خرابي مي رود. بعد از آن ويراني، بزرگان ماركده از بازمانده اموال فردي بنام كربلايي عبدالمحمد آن را بازسازي مي كنند. كربلايي عبدالمحمد و كربلايي رحيم دو برادر بودند، گويا فرزندان حسن و حسن فرزند طهماس. مي گويند كربلايي عبدالمحمد با رضاخان جوزاني، ياغي مشهور آشنايي داشته و رضاخان مقداري از اموال غارتي را در خانه او به امانت گذاشته بوده است. پس از اين كه رضاخان دستگير و اعدام مي گردد، اين اموال غارتي بدست كربلايي عبدالمحمد مي افتد. ايشان با فروش اموال مقداري ملك خريداري مي كند، مردم بر اين باور بودند كه چون اين اموال حرام بوده به كربلايي عبدالمحمد نيامده چون بعد از آن زنش از بام مي افتد و براي هميشه بيمار مي ماند دو پسر او در سن جواني فوت مي كنند و فقط يك دختر از او باقي مي ماند. مي گويند وي وصيت مي كند كه بعد از مرگش از اموال او در كار خير هزينه كنند ولي بعضي هم مي گويند او وصيت نكرد بلكه بزرگان وقت روستا جهت كم كردن گناهانش، مقداري از اموال او را در جهت بازسازي مرده شوي خانه هزينه مي كنند و مرده شوي خانه يكبار ديگر بازسازي مي شود و مجددا رو به ويراني مي گذارد. مجددا سال 1340 ه ش فيض الله شاهسون ساختمان خراب شده مرده شوي خانه را دوباره ساخت و دوتا حوض هم در آن تعبيه كرد و مدتي هم استفاده مي شد و بعد ها كم كم روبه خرابي رفت تا اينكه در چند سال اخير جهت راه سازي آنجا با خاك پر شد و ديگر آثاري از آن باقي نماند.
قلعه كهنه اي بوده در محل خانه عطا الله شاهسون، پيرمردان فقط ته مانده اي از ديوار ويران شده قسمت شمال آن را ديده اند ولي اينجا معروف و مشهور به قلعه كهنه بوده. گويا خاك ديوار هاي خراب شده را مردم جهت ساخت مجدد مي برده اند بدين جهت اثري از آن نمانده. محل قلعه كهنه زمين همواري شده بود و حالت يك ميدان و آنهم ميدان عمومي براي روستا را داشت و از آن استفاده هاي عمومي مي شد. محل بازي جوانان از جمله چوگان بازي در فصل بيكاري بود. هربامداد گله گاو در آن محل جمع و چوپان آنها را به صحرا جهت چرا مي برد. ساربانان هنگامي كه براي بردن بارهاي ارباب به روستا مي آمدند شتران خود را در اين محل مي خوابانيدند، بهر صورت كسي از پيرمردان چيز مشخصي از زمان ساخت و شكل آن و اينكه چه كساني آن را ساخته اند نمي داند ولي آقاي عليجان شاهسون مي گويد من از بزرگان گذشته شنيده ام كه مي گفتند اين قلعه از شاهسونان بوده است. آيا شاهسونان پس از مهاجرت به اينجا ساخته اند ؟ و يا قبل از آمدن آنها بوده و آنها از آن استفاده مي كرده اند ؟
يك احتمال اين است كه اين قلعه را صاحبان اوليه مزرعه ماركده يعني هوره اي ها ساخته باشند تا در تابستان كه براي كشاورزي و چراي دامهاي خود به اينجا مي آمده اند از آن استفاده كنند و همراه با مزرعه آن را فروخته اند و شاهسونان خريده و از آن استفاده كرده اند. يك احتمال ديگر اين كه قبل از آمدن تركان به اين منطقه ، فارس زبانان بومي منطقه اصفهان در اين محل ساكن بوده اند و مزرعه را ايجاد و نام آن را برگرفته از موقعيت طبيعي « ماركده » گذاشته اند قلعه اي ساخته و در اينجا مي زيسته اند و بعدها به علت پيش آمدن دوره نا امني و يا كوچ و مهاجرت سيل آساي تركان به منطقه در حكومت صفويان كه از طرف حكومت هم تقويت مي شده اند اين فارس زبانان از اينجا مهاجرت و يا آنها را از اينجا رانده اند و يا آنها در بين تركان مانده و حل شده و زبانشان تغيير يافته است و اين مزرعه بدست مردمان هوره كه همه آنها ترك قشقايي هستند افتاده است. چون روستاي قوچان يك چنين سرگذشتي دارد پيرمردان قوچان مي گويند: قوچان قديمي تر از ماركده است محل روستاي قبلي قوچان كمي بالاتر از محل فعلي و جاي خرمنگاهها بوده براثر وقوع سيل ناگهاني شب هنگام همه مردم زير سيل مدفون شده اند و نياكان مردمان فعلي بعدا از يانچشمه آمده و زمين هارا از مردم هوره خريده و ساكن شده اند. آثار مهمي كه از شاهسونان برجاي مانده و مي رساند كه آنها علاوه براينــــكه بنيان گذار اين روستا بوده و سالهاي زيادي نيز همينان در اينجا بوده و فــارس زبانان بعدها به اينجا آمده اند همانا نام كوها و مزرعه ها و جــــايهاي گوناگون پيرامون روستاي ماركده است كه برخلاف نام روستا همه به تركــي نام گذاري شده اند. بي گمان نامهاي برجاي مانده همانند شناسنامه هويت مردمـاني را كه اينجا مي زيسته و اين نامها را برگزيده اند نشان مي دهد چون اين نامها برگرفته از زبان و فرهنگ همان مردمي است كه در اينجا مسكن گزيده و رفت وآمد مي كرده اند و هركدام از اين نامها معنايي ساده و روشني در زبان فرهنگ مردم آن عصر داشته است.كه بنابرمناسبتي و يارويدادي و يا باتوجه به موقعيت جغرافيـايي آن محل انتخاب شده است هرچند امروز ممكن است بعضي ازآنها معني روشني براي ما نداشته باشند.
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment