عشاير آذربايجان شرقي در گذرگاه تاريخ (1)عشاير آذربايجان شرقي در گذرگاه زمان ,آغ قويونلو دؤولتينى قوران تورك بويلارى , قاراقويونلو دؤولتينى قوران تورك بويلارى, طوائف ترك بنيادگزار امپراتورى صفوى












عشاير آذربايجان شرقي در گذرگاه تاريخ (1)عشاير آذربايجان شرقي در گذرگاه زمان


آجرلو-آجيرلي- اجيرلو-اجيرلى



آغاجارى-آغاجرى-آقاجارى-آغاج اري- آغاج يئرلي



آغ قوينلو-آغ قويونلو- آق قوينلو



آلپاغوت- آلپاووت



ابوالوردي - بولوردي - ابيوردى



اغوز-غوز-اوغوز- غز- اغز 



افشار- آوشار-اوشار- افشر- آفشار



ائو اوغلو- ايواوغلي 



اصانلو٫ اوصانلو٫ آصانلو٫ آسانلو٫ اوسانلو٫ اسانلو ها٫ اوسالو٫ اوصالو٫ اوصاللو٫ اوساللو٫ عيسالو

ايل اصانلو-اوصانلو از ايلات خمسه آذربايجان



استاجلو-اوستاجلو- اوستاجلي- اوستاجالي



ايمره نلو- عمرانلو- ايمره نلي



ايمور-ايمير-ائيمور- ايمير- امير



ايغدير-ايگدير- اييدير- ييگدير- يگدر



ايناللو- اينانلو- انانلو- ايمانلو- آينالو- آيينلو



بچاقچى-بوجاقچي- پيچاقچي




بورچالو-بوزچه لو- بزچلو - بوزجالي



بهارلو- باهارلي



بيات- بايات- باياد- بيت- بيد



بيگدلي- بگديلي



tatar



تركمه-توركمان



تكله لو- تكه لو- تكه لي



تورقوتلو-دورگوتلو- دورقوتلو



توروكى 



تيمورى 



دليخانلو- دليخانلي



دنبلي- دونبوللو



دوگر-دگر-دوير- دؤيه ر



دوخارلو



ذوالقدر-دولقادار- تولقادار



ذوالفقاري



حاج عليلو



خدابنده لو- خربنده لو- خرمن دالو- خرمندالي



خمسه-بئش اويماق



خينيسلو -خنسلو- خروسلو- خرسلو



خلج- قيليچ- قليچ- قلچ



حاج خواجه لو



جوانشير



جعفرلو



چاكرلو-چاخيرلى



چپنى



چميش گزكلو



فارسيمدان



فولادلو- پولادلي



قاين



قاجار- قجر



قپچاق- قيپچاق- قفچاق



قره‌باغلو



قره گوزلو- قاراگؤزلو


قارامانلو-قهرمانلو



قرائى-قاراى



قره داغ



قره قوينلو-قاراقويونلو



قره پاپاخ-قاراپاپاق



قازاق-قازاخ٬ قزاق





قشقائى-قاشقاى



قوتلار, قوتيلو



قوجابيگلو



عمله



عرب گيرلو



كشكولي بزرگ



كنگرلو-كانقلى



kimek



كوره سني- كوره سينلي- گيره سونلو- کوره سونلی-کوره سینلی -کوره سوننی -کوره سنلی -کره سنی-کوره سنی
سايت تركهاي سني آذربايجان جنوبي
كوره سونليهاي آذربايجان يا اوغوزهاي چپني
ترکهای سنّی آذربايجان غربی قربانيان تبعيض مضاعف



گرايلى٬ قرايى٬ گراييلى٬ گرايلي٬ گرايلو٬ گريلو٬ قرايلو٬ قرائى٬قرايى٬ قرايي٬ قارايى 



گيگلو- گئييكلي



لركي-لئركي




موصلو-موصوللو



نفر

NAFAR



روملو



سالور-سالغور- سلغور



ساريخان بگلو




سعدلو-ساعتلو



سيلسپور- سيل سوپور



سلدوز- سولدوز- سولودوز



شاملو



شاهسون-شاهسئوه ن- شاهسوند-شاهي سئوه ن

شاهی سیونی
SHAHSAVAN TRIBES
نگاهی کوتاه به تاريخ سياسی و اجتماعی شاهسونهای مغان
ساوه‌ ، قوم ، گازيران ، بوئين‌زهرا و تهران شاهسون‌لري
Die Shahsavan Nomaden im Savalan
طايفه مغانلو از ايل شاهسون
شاهسونهاي استان فارس
تراژدى ايل شاهسون در ساووج بولاق (مهاباد)
Sava ŞAHSEVƏNLƏRİ ساوه شاهسئوه نلرى
سابقه تاريخي - اجتماعي ايل شاهسون بغدادي در ايران و ممالك همجوار
کتاب تاریخ سیاسی اجتماعی شاهسونهای مغان
كتاب: تاريخ فرهنگي ايل شاهسون بغدادي
ليست طايفه ها و تيره های ايل ايلسون (شاهسون) و ايل قره داغ
The SHAHSEVAN shepherds of north west Iran
ايل شاهسون در گذر تاريخ
مساكن سنتي عشاير منطقه سبلان
شاهسونها٬ سرگردان در ايل راه دشوار زندگى
Frontier Nomads of Iran : A Political and Social History of the Shahsevan
A Political and Social History of the Shahsevan
Shahsavan Tribe in the Course of History
The Confusion about Shahsevan
ايلات ايل سئون
Shahsavan Inonloo family history
Yeyloq, Qishloq-The lure of Grass and the cinematography of Shahsavan nomads
ملك زمان شاهسون اينانلو- بوئين زهراى قزوين -آذربايجان



شكرلو



هومونلو



ييوه-ييوا- ايوه



وارساق



يازير-يازقير-يازر-يزر-يازرلو 

تاريخده تورك دؤولتلرى- دولتهاى تركى در تاريخ


تاريخده دؤولت قورابيلميش بير سيرا تورك ائل-قوبالارى و قوردوقلارى دؤولت اوچون بو تاپاناغا باخين:
تاريخده تورك دؤولتلرى- دولتهاى تركى در تاريخ


تاريخده تورك دؤولتلرى<br /><br /><br />

Ethnic Groups -Iranica

625: AFˆAÚR (AFŞAR), Guz Turkic tribes scattered in Persia , Oberling, P.
649: AÚGÚAÚÙ ERÈ (AĞAC ƏRİ), Tribe in Khuzestan , Oberling, P.
1045: ¿AMALA (ƏMƏLƏ), Several tribal groups in Persia , Oberling, P.
1166: AMRAÚNLUÚ (İMRƏNLİ), Turkic tribe in Mazandaran , Oberling, P.
1333: AÚQ EVLÈ (AĞEVLİ), Turkic tribes in Fars , Oberling, P.
1937: AYMAÚQ (AYMAQ), Tribal peoples in Khorasan & Afghanistan , Janata, A.
1940: AYNALLUÚ (İNALLI), Turkic Guzz tribes in Persia , Oberling, P.
1944: AÚYRÈMLUÚ (EYMİRLİ), Turkic tribes in W Azerbaijan , Oberling, P.
2001: AZERBAIJAN: Population occupations culture vi. , Population, occupations, and culture of Azerbaijan , Tapper, R.
2232: BAHAÚRLUÚ (BAHARLI), Turkic tribes in Azerbaijan, Fars, Khorasan, and Kerman , Oberling, P.
2585: BAYAÚT (BAYAT), Turkish tribe in Persia , Doerfer, G.
2593: BAÚYBUÚRTLUÚ (BAYBURTLU), Turkish tribe in NW Persia , Oberling, P.
2798: BÈGDELÈ (BƏYDİLİ), Turkish tribe , Doerfer, G.
2852: BOÙAÚQÙÈ (BUCAQÇI), Turkic tribe in Sirjan county, Kerman province , Oberling, P.
3096: ÙAHAÚR DOWLÈ (ÇARDOLLU), Turkicized Lur tribe , Oberling, P.
3130: ÙALABÈAÚNLUÚ (ÇƏLƏBİYANLI), Turkicized tribe in Azerbaijan , Oberling, P. 

هدف از بررسى زيرگروههاى ايلي٬ لهجه اى٬ جغرافيايى و مذهبى و... خلق ترك در ايران



هدف از بررسى زيرگروههاى ايلي٬ لهجه اى٬ جغرافيايى و مذهبى و... خلق ترك در ايران 


بررسى طوائف و گروههاى تركى ساكن در ايران (و نامهاي جغرافي-تاريخي باقى مانده از اقوام و طوائف پروتوترك و ترك در اسامى جغرافيايى اين كشور)٬ و مسائل جنبي مربوط بدين تدقيقات علاوه بر حيطه علمي از جهات بسيار ديگر نيز هم ضروري و هم سودمند استּ تاملي بر فعاليتهاي فرهنگي و اتمسفر روشنفكري در جنبش خودآگاهي فرهنگي و ملي خلق ترك در دوران معاصر نشان ميدهد كه اكثريت مطلق محققين٬ سياسيون٬ نخبگان و فعالين ترك ايران بويژه در آذربايجان در كنار مسائل بنيادى بسيار ديگر٬ بالكل از "مساله ايلات ترك" نيز غافل اندּ در زير به برخي از جنبه هاي فرهنگي و سياسي مربوطه اشاره ميشود:

تبارشناسي خلق ترك:

١- بررسي طوائف معاصر و يا تاريخي كه در تشكل خلق ترك نقش داشته اند نشان مىدهد كه برخي از اين اقوام و طوائف تركي (آغاج ارى٬ يازرلو٬ بوزچلو٬ ּּּּ) از بازماندگان و يادگارهاى حضور تركان قبل از اسلام و ميلاد در ايران و آزربايجان مىباشند. به عبارت ديگر بر خلاف گفتمان نژادپرستانه دولتي فارسي -پان ايرانيستى آريايي٬ خلق ترك در ميان قديميترين ساكنان خاورميانه- قفقاز- آسياي صغير بوده و بويژه از ساكنين بومي هر سه منطقه اي در ايران كه امروز نيز در آن به طور متراكم ساكن ميباشد (شمال غرب-آزربايجان٬ شمال شرق-خراسان و جنوب ايران) استּ

٢- بسيارى از طوائف و گروههاي ترك ايران٬ اسلاف و يا تيره هاي منشعب از آنها٬ در ميان ديگر ملل متكلم به خانواده زبانهاى تركى بويژه دو خلق تركمن و خلق ترك آسياى صغير-شبه جزيره بالكان نيز عينا ديده مىشوندּ اين حقيقت حكايت از تبار مشترك دو خلق مذكور با تركان آذري (شامل آذربايجان٫ جنوب ايران٫ شمال خراسان٫ قفقاز و عراق-سوريه) و شرق آسياي صغير دارد. وجود دهها و صدها گروه ايلى-طائفه اى تاريخى تركى يكسان و مشترك كه در تشكل توده هاى امروزى خلق ترك ايران٬ آذربايجان و عراق از سوئي و تركيه از سوى ديگر شركت داشته اند٬ دليلى قاطع بر اشتراكات و تشابهات حتى عينت تبارى اين دو مىباشد.

٣- بررسي اقوام و طوائف تشكيل دهنده خلق ترك در ايران آشكار ميسازد كه تقريبا هيچ طائفه و ايل و تيره تركي در ايران وجود ندارد كه شعبه و يا تيره هاي گوناگون آن عينا در آسياي صغير (تركيه) وجود نداشته باشدּ اين واقعيت نشانگر نزديكي تبارى فوق العاده اين دو خلق ترك همسايه ميباشدּ به گونه اى كه برخي محققين حتي معتقد به عينيت ملي اين دو خلق ترك همسايه ميباشندּ گفته مشهور حيدر عليف پرزيدنت فقيد جمهورى آزربايجان كه از آذربايجان و تركيه به شكل "دو دولت- يك ملت" ياد نموده است از اين زاويه نيز معنيدار استּ علاوه بر آن در ميان تمام ملل و خلقهاي تركي معاصر٬ صرفا نام تاريخي-ملي اي كه اين دو خلق خود را با آن مي نامند "ترك" ميباشدּ اين واقعيت نيز٬ مويد عينيت ملي اين دو و يا اقلا جدائي ملي آنها تنها در دهه هاي اخير استּ 

ايلات ترك و جعليات رسمى پان ايرانيستى

١- تدقيق دهها و صدها طائفه و گروه تركى باستانى و طوائف و ايلات معاصر خلق ترك و نقش بارز و تعيين كننده آنها در شكل گيرى تبارى خلق ترك در ايران و آذربايجان٬ از محكمترين دلايل علمي و عيني تكذيب كننده افسانه بى اساس و پنداربافي نژادپرستانه و رسمي-دولتي آريايى بودن منشاء تباري خلق ترك در ايران (جنوب ايران- آذربايجان- خراسان) حتى ديگر مردمان اين كشور است. 

٢- يكى از فوائد بررسى زيرگروههاى ايلى٬ لهجه اى و جغرافيايى زبان و خلق ترك در ايران٬ مشاهده گستردگى پهنه حضور زبان٬ خلق و فرهنگ ترك در سراسر ايران٬ از شمال تا جنوب و از غرب تا شرق و كمك به درك سراسرى بودن آن است. بسيارى از قوميتگرايان فارس و مقامات رسمى تحت تاثير و يا مدافع قوميتگرايى فارسى٬ گسسته از واقعيات جهان خارج٬ در مورد زبان تركى در ايران هنوز در تعبيرات و تلقياتى مانند "زبان محلى" درجا مى زنند. غافل از آنكه زبان تركى در ايران زبانى سراسرى است نه محلى. و يا اينكه زبان تركى٬ زبانى محلى است كه محل كاربرد و رايج بودن آن سراسر ايران است. سراسرى بودن - خصوصيتى كه هيچ كدام از ديگر زبانهاى ملى ايران از آن برخوردار نيستند- خصوصيتى كليدى براى زبان تركى در مباحثات فرهنگي و روندهاي سياسي است. زيرا كه زبان تركى در ايران مى بايد كه از حقوق يك زبان سراسرى و از جمله رسمى و دولتى شدن برخوردار باشد.

اشتراك در پيدايش قوم فارس: 

از ديگر فوائد بررسى گروههاى تاريخى- تبارى – طائفه اى ترك در ايران٬ آشكار شدن نقش آنها نه تنها در تشكل خلق ترك٬ بلكه در تشكل قوم فارس ويا به عبارت ديگر نشان دادن بى پايگى افسانه آريائى نژاد بودن و دروغ خلوص نژادى گروههاى فارس زبان امروزى ايران است. به زبان ساده٬ نه تنها خلق ترك به لحاظ نژادي و تباري و فرهنگي و ּּּּ آريائي نيست٬ بلكه حتي اقوام موسوم به ايراني مانند فارس و لر و كرد و تاجيك نيز٬ خود به لحاظ تباري اساسا آريائي نميباشند و علاوه بر اقوام سامي-عرب و بوميان٬ عنصر قومي ترك نيز در تشكل اقوام ايراني زبان نقش عمده اي داشته استּ 

به عنوان نمونه ايل و تيره هاي ترك گرايلى- قرائى علاوه بر دو خلق معاصر ترك و تركمن٬ در تشكل قوم فارس -به طور مشخص در تشكل تبارى فارسزبانهاى امروزى تربت حيدريه - و نيز برخى گروههاى كردزبان حتى لرزبان نيز اشتراك و نقش مهمى داشته اند. و يا دگرگشت زبان گروههاى تركى مانند آغاج ارى به زبانهاى ايرانى (فارسي٬ لري٬ كردي٬ تاجيكي٬ּּּ) و عربي نقشى بسيار مهم در تشكل تبارى٬ فرهنگى و زبانى اقوام ايرانى زبان لر٬ كرد و فارس و عرب ساكن در ايران بازي نموده است. 

اساسا نبايد فراموش نمود كه قوم نوظهور موسوم به فارس در ايران – كه تماما پديده اي غير از پارسيان باستان است- آميخته و محصول تركيب به تقريب ٣٠٪ ترك تبار٬ ٣٠٪ عرب تبار٬ ٣٠٪ بوميان گوناگون غير ايرانى زبان٬ غير ترك و غير عرب (راجي٬ سغدي٬ ּּּּ) و ١٠٪ گروههاى ايرانى-تاجيك زبان وارد شده به ايران از افغانستان امروزي است كه به موازات در هم آميزي و به مرور زمان به زبان فارسى درى متكلم گشته اند. (از جنبه تاريخى زبان فارسى درى٬ زبان هيچ گروه بومى ايران نبوده است ).

استحاله ملي فزاينده خلق ترك در ايران٬ مسئله آسيميلاسيون: 

١- در طول تاريخ اكثريت مطلق طوائف و ايلات تاريخي ترك -به جز بخش ساكن در آذربايجان- بويژه در عربستان٬ در فارسستان٬ در كردستان و در لرستان به مرور زمان تماما فارس زبان شده و در خلقهاى لر٬ فارس٬ كرد و حتى عرب تحليل رفته اند. زيرگروههاى معاصر ايلي- تيره اى- تبارى خلق ترك نيز كه در سراسر ايران٬ آذربايجان٬ فارسستان٬ خراسان٬ كردستان٬ عربستان٬ لرستان و تركمنستان ايران پخش شده اند٬ بويژه در استان خراسان و فارسستان٬ در معرض نابودى كامل به لحاظ زبانى و فرهنگى و هويت ملي تركى خويش قرار دارند.

٢- لرزبان و فارس زبان شدن گروههاى طائفه اي و ايلي متعدد ترك (بخشهايى از آغاج ارى ها٬ گرايلى٬ افشار٬ بيات٬ هزاره٬ تيمورى٬ چهار اويماق٬ قاجارها٬ شمار قابل توجهي از اتحاديه ايلي قشقايى ....) نشانگر تحليل بسيار گسترده و سريع خلق٬ زبان و فرهنگ تركى در ايران است. و اين تثبيت٬ بر خلاف ادعاي قالبي بسياري از پژوهشگران آذربايجاني است كه بى هيچ سند و مدركي فارس نشدن حتي يك ده ترك زبان در دوران پهلوي و جمهوري اسلامي را ادعا ميكنند كه از پايه نادرست است ּ 

٣- بر خلاف ادعاي بي پايه فوق٬ واقعيات اين است كه شمار بسيار فزاينده اي از طوائف و ايلات ترك در سراسر ايران به همراه دهها روستا و شهر و مركز جمعيتي به ويژه در قرن بيستم٬ (حتي در استانهاي آذربايجاني تهران٬ قم٬ مركزي٬ همدان٬ قزوين٬ زنجان و ּּּּ) فارس زبان شده و در خلق فارس استحاله يافته اند و اين روند اسفبار با شدت تمام ادامه داردּ با تاسف فراوان٫ با ادامه وضعيت فعلى در ايران٫ بقاء تركهاى خارج آذربايجان و نواحي پيرامونى اش عموما و گروههاي ايلياتي تركي خصوصا بعد از يكى دو نسل بسيار نا محتمل مى نمايد. در واقع بخش بسيار مهمى از تركهاى خارج آذربايجان و استانهاي حاشيه اي آذربايجان و بويژه گروههاي ايلي ترك٬ متاسفانه اكنون هم كاملا فارسزبان گرديده اند: از جمله گرايلى ها (در تربت حيدريه مانند طوايف ديگر ترك فارس زبان شده در خراسان تيمورى ها٫ هزاره ها٫ چهار اويماقها ...)٬ كردزبان (در اطراف بجنورد٬ در كردستان و همدان) و لرزبان (در طائفه بكش لرهاى ممسنى٬ مانند طائفه ديگر ترك آقاجرى ها) 

٤- با فارسزبان و فارس شدن زيرگروههاي ايلي و طائفه اي و ּּּ ترك٬ تمام مشخصه هاي هويتي و ملي و ميراث فرهنگي اين گروههاي ترك٬ از موسيقي و رقص و پوشاك و خوراك و قاليبافي و فولكلور و آداب و رسوم و باورها و آئينهاى ديني تركي شانּּּּּ از دست رفته و يا دقيقتر از سوي دولت و قوميتگرايان فارس و استعمارگران غربي عينا و به عنوان هويت فارسي و ميراث فرهنگي قوم فارس به جهانيان و ايرانيان و حتي خود خلق ناآگاه نگه داشته شده ترك تقديم ميشودּ 

تجزيه خلق ترك: سياست استراتژيك پان ايرانيسم و استعمارگران غربي

١- از سياستهاي راهبردي و استراتژيك استعمارگران و دول غربي و همه طيفهاي قوميت گراى افراطى فارس شامل سه جناح دولتي٬ نيروهاي سياسي اوپوزيسيون و جامعه روشنفكري فارس٬ ممانعت از روند ملت شدن گروههاي پراكنده ايلي- طائفه اي و مذهبي و جغرافي ترك زبان پراكنده در سراسر ايران استּ هدف غائي از اين سياست تبديل نمودن خلق ترك در ايران از يك مليت واحد و منسجم داراى اكثريت مطلق (و يا نسبي) به دهها گروه قومي مختلف پراكنده و جداى ترك زبان كه همه در اقليتند ميباشدּ 

٢- در راستاي همين دسيسه استعمارى-پان ايرانيستى است كه تمام منابع رسمى و غيررسمى ايرانى-فارسى و دول غربي٬ بسيارى از شرقشناسان و تركى شناسان اروپايى و حتى تركيه اى٬ از سوئي هر كدام از زيرگروههاى ايلى و جغرافيايى٬ لهجه اى٬ طائفه اى٬ جغرافيايى و مذهبى خلق ترك ايران را (به عنوان مثال به شكل آذرى٬ آذربايجانى٬ خراسانى٬ قشقائى٬ افشار٬ شاهسون٬ خمسه٬ همدانى٬ سنقرى ٬ ابيوردى٬ اينانلو٬ اراكى فريدني ...... ) به شكل گروههاى منفرد٫ جدا و پراكنده ترك زبان و به صورت اقوام و خلقهايى متفاوت و نه به شكل زير گروههاى خلق و مليت واحد ترك معرفى مى كنند و از سوي ديگر بويژه جدائي دو توده پرشمار ترك يعنى قشقايى ها و تركهاى خراسان را از توده ترك شمال غرب يعني آذربايجان تبليغ و تلقين مينمايندּ 

٣- در عرضه سياسي نيز دولتهاي مركزي ايران و استعمارگران غربي از نبود شعور ملي و وجود گرايشات طائفه گرائي و محلي گرايي در ميان برخي از سران طوائف ترك و نخبگان ناآگاه و كوته بين آذربايجاني استفاده نموده٬ آنها را با موفقيت تمام بر عليه يكديگر و بر عليه منافع ملي خلق ترك و حركات دمكراتيك اش بكار برده اندּ به عنوان نمونه در حركت دمكراتيك مشروطيت آذربايجان طوائف ترك شاهسون بر عليه اين حركت و در دوره حكومت ملي آذربايجان سران طوائف ترك ذوالفقاري و قشقائي بر عليه اين حكومت ملي بكار برده شده اندּ از سوي ديگر متاسفانه سران آذربايجان مانند خياباني و به درجاتى كمتر پيشه وري كه درك درستي از روند ملت شوندگي مليت ترك در ايران و منطقه و شمول آن بر دياسپوراي آذربايجاني جنوب ايران نداشته اند٬ حركات دمكراتيك طوائف ترك در جنوب ايران را٬ بويژه جنبش صولت الدوله در جنگ اول و جنبش خودمختاري اتحاديه ايلى ترك قشقائي در جنگ دوم را بخشي از حركات سياسي خلق واحد ترك نداشته و نسبت به آن بيگانه مانده اندּ 

٤- سياست فارس سازى (فارسلاشديرما٫ تفريس) دولتي٫ با تراشيدن و پررنگتر كردن هويت هاى ايلي-طائفه اى و جايگزين كردن اين هويت قبيله اى به جاى هويت ملى ترك براى گروههاى ايلى ترك ايران٬ از سويي موفق به تشديد روند مسخ نمودن فرهنگ و هويت تركى و نابود ساختن زبان ملى-مادرى تركى شده و از سوي ديگر باعث ايجاد بحران هويت در ميان گروههاى ترك سراسر ايران٬ در داخل آذربايجان و يا خارج آن٬ در گروههاي طائفه اي و يا غير طائفه اي گرديده است. ثمره طبيعى اين سياست٬ تسهيل نمودن و شتاب دادن به روند فارس سازي مليت ترك در ايران است. ايجاد دهها نهاد و سازمان طويل عشايرى و برگزارى دهها كنگره و همايش و جشنواره موسيقي و زنان و فولكلور و پاسداشت شخصيتهاي ايلى و طائفه اى مخصوصا در مورد طوائف ترك قشقائي و شاهسون و ּּּּ از سوي دولت همه به هدف نابودى يگانگى مليت ترك در ايران و تجزيه آن استּ 

مدارس عشايري فارس زبان٬ مراكز قتل عام فرهنگي ايلات ترك

١- مدارس عشايري٬ همانند همه مدارس غير عشايرى فارس زبان دولتى در مناطق ترك نشين ايران و آذربايجان٬ از موثرترين ابزارهاي دولت براي استحاله خلق ترك و اجراي سياست نژادپرستانه فارس سازي مردم ترك زبان استּ تجربه موفق مدارس عشايري (فارس سازي ايلات قشقائي) در گسترش زبان قاتل و فرهنگ جانشين فارسي در ميان اصيل ترين گروههاي تركي در جنوب ايران و ضربه زدن به زبان و فرهنگ تركي آنچنان موفق بود كه دولت پهلوي از مسئولين و معلمين مدارس عشايري جنوب ايران براي پياده نمودن طرح مشابهي در آذربايجان (فارس سازي طوائف شاهسون) استفاده نموده استּ 

٢- متاسفانه ناآگاهي خلق ترك نسبت به سياستهاي يكسان سازي ملي دولتي به آن درجه است كه بسياري از جوانان ترك بويژه در ميان ايل قشقائي٬ بنيانگذاران اين مراكز قتل عام فرهنگي عشاير مليت ترك را به عنوان پدر ايل خود !!!!!! معرفي ميكنندּ حال آنكه مجريان جنايت فرهنگي تبليغ و جايگزين نمودن زبان فارسي در ميان مليت ترك ٬ آگاه و يا ناآگاه٬ هرگز دوستان خلق ترك نبوده و بويژه اگر خود از تركان باشند٬ همه از مجرمان و فريفتگان پشت كرده به فرهنگ انساني و ملت خويش اندּ 

٣- آموزش زبان فارسي به گروههاي ويژه ترك مانند عشاير٬ بزرگسالان٬ زنان و كودكان ترك در حاليكه اين گروهها از آموزش زبان ملي خود تركي تماما محرومند٬ آشكارا ظلم و جنايتي فرهنگي و نژادپرستي زباني است كه متاسفانه دولت ايران كماكان مرتكب آن ميشودּ اين جنايت فرهنگي ميبايست كه به فوريت متوقف گرددּ

سياست دسيسه آميز اسكان عشاير:

١- مساله اسكان داوطلبانه و يا اجباري عشاير ترك و سياستهاي دولت در اين مورد٬ اهداف٬ فوائد و مضار آن و كيفيت اجراي آنها٬ نيز از جمله مسائلي است كه بالكل از دقت روشنفكران ترك ايران بويژه آذربايجان بر كنار مانده استּ 

٢- به نظر ميرسد مقامات دولتي در اسكان عشاير ترك خارج آزربايجان آنچنان عمل مي كنند كه اين ايلات بويژه در جنوب ايران٬ اكثريت نسبي جمعيتى در شهرستاني كه در آن اسكان داده ميشوند را بدست نياورده و يا در اين شهرستانها مناطق پيوسته ترك نشين بوجود نيايدּ به عبارت ديگر ايلات ترك با چنان نسبت و در مناطقى آنهم به صورت جزاير جدا از هم پخش و اسكان داده ميشوند كه در آن شهرستان نسبت به فارسها در اقليت قرار داشته باشندּ 

٣- يكي از اهداف اين تدبير٬ يكي از ميان بردن كوچكترين احتمال خواست حكومت محلي از سوي تركان در جنوب ايران (فارسستان) در آينده٬ حتى در صورت فدرال شدن كشور استּ فايده ديگر اين تدبير براى دولت٬ آسان و سريع و عملي تر بودن امر فارس سازي و استحاله ملي جزاير كوچك زباني تركي از طرف دولت و اهالي فارس زبان شهرستانهاي مذكور استּ 

٤- يكي از مهمترين دلايلي كه ميبايست به روند ملت شوندگي گروههاي ترك زبان سراسر ايران در قالب يك ملت واحده اهتمام ورزيد٬ مساله سيستم فدرالي استּ در سيستم فدرالي٬ توده ى بسيار عظيم ترك زبان - كه بخشي از خلق واحد ترك است- در محدوده ارضي فارسستان قرار خواهد گرفتּ٬ آشكار است كه مقدرات و حفظ حقوق ملي و فرهنگي اين توده تركزبان كه در واقع دياسپوراى تركان آزرى در جنوب ايران است وابسته به دولت فدرال آذربايجان خواهد بودּ با اين مقدمات و با سوء سابقه اي كه دولتمردان و سياسيون فارس در عدم رعايت حقوق ملي خلق ترك ايران در طول يك صد سال اخير از خود نشان داده اند٬ تنها ضامن عملي براي تضمين حقوق ملي توده ترك ساكن در فارسستان اين است كه مرزهاي دولتين فدرال آذربايجان و فارسستان به گونه اي ترسيم شود كه به شمار تركزبانان ساكن در فارسستان٬ فارس زبان در داخل مرزهاي دولت آذربايجان قرار داشته باشدּ به عبارت ساده تر آذربايجان فدرال بايستى بخشى قابل ملاحظه از منطقه فارسنشين كشور را به همراه توده فارس ساكن در آن و به عنوان تضمين رعايت حقوق دياسپوراى تركان آذرى در جنوب ايران (فارسستان) شامل شودּ 

٥- مساله مربوط ديگر به اسكان ايلات ترك٬ احتمال بازگشت ايلات ترك خارج آذربايجان به آذربايجان فدرال در صورت گذار به سيستم فدرالي استּ شكي نيست كه در وضعيت فعلي٬ اسكان عشاير ترك در نواحي مختلف فارسستان تنها به روند استحاله ملي آنها در قوم فارس كمك مينمايدּ از اينرو يكي از اولين و مهمترين برنامه هاي دولت فدرال آذربايجان ميبايست ايجاد مقدمات انتقال همه طوائف ترك از فارسستان به آذربايجان باشدּ

٦- مساله اسكان ايلات ترك هم از آنرو مهم است كه در برخي مناطق آذربايجان مانند شهرستانهاي بيجار٬ قروه و سنقر و يا اسدآباد و همدان و كل شهرستانهاي استان مركزي و ּּּּ با مهاجرت فارسها و كردها و ּּּ به اين مناطق و همچنين فارس زبان شدن شمار بسياري از تركان اين نواحي٬ تركيب جمعيتي بر عليه تركان و به نفع دو قوم فارس و كرد عوض شده استּ اسكان دوباره طوائف ترك پراكنده سراسر ايران در آذربايجان - كه در وضعيت فعلي عاقبتي به جز فارس شدن برايشان متصور نيست- ٬ هم به نفع خود آنها و هم به نفع آذربايجان خواهد بودּ 

ملت خيالي آذربايجان٬ قوم مصنوعى قشقائي: طائفه گرايي و محلي گرايي٬ دو مانع عمده روند ملت شدن خلق ترك در ايران

١- پراكندگى گروههاى بىشمار تركى در سراسر ايران در دوره هاى گذشته- به عنوان وفادارترين توده هاي جمعيتي و نيروهاي نظامي دولتهاي تركي-آذربايجاني حاكم بر ايران- مزيتى بشمار مىرفتּ اما در حال حاضر و با حاكميت و تسلط عنصر قومي فارس بر كشور و دولت در قرن بيستم٬ و با اعمال سياست گسترده و ريشه اى فارسسازى٬ اين پراكندگي به صورت عاملى منفى و در جهت تسهيل و تسريع نابودى هويت و زبان و فرهنگ تركى و خلق ترك در ايران در آمده است. 

٢- پراكندگى جغرافيايى بىحد زيرگروههاى ترك در ايران مخصوصا ايلات ترك مانند حضور آغاج ارىها و قشقايىها در آذربايجان و تركيه و قفقاز و عربستان و لرستان و فارسستان؛ بافت طائفه اى٬ عقب ماندگى اجتماعى-اقتصادى و عدم ارتباط و آگاهى اين گروهها و بويژه تنگ نظري و عدم وجود دورانديشي بعضي از روشنفكران آذربايجاني (مدافعين تعبير بي اساس و روسى- وارداتي ملت آذربايجان) و ناآگاهي اين زمره ها از تاريخ و هويت خلق خود و يكديگر به صورت مانعى آزاردهنده بر عليه روند ملت شدن حتى بقاى خلق ترك در ايران در آمده است. 

٣- بدنبال سياست تراشيدن و تشديد هويتهاى قبيله اى و جغرافيائى كاذب بين زيرگروههاى عمده ترين مليت ايران يعنى مليت ترك از سوي پان ايرانيستها٬ دولت و مراكز غربي٫ حتى ايجاد بحران هويت و افتراق و جدايى بين آنها -و البته به سبب غفلت و لاقيدى نخبگان ترك ايرانى- متاسفانه امروزه در ايران مىتوان از نوعى دورى و عدم ارتباط بايسته متقابل ميان زيرگروههاى پراكنده مليت ترك در كشور٬ حتى شقه شقه شدن ملي خلق ترك سخن بميان آورد. 

٤- نمونه بارز بيگانگي با هويت ملي و مشترك تركي در ميان تركان ايران را٬ در تاكيد بر وجود دو عنصر ائتنيك-قومي جداگانه بنامهاي "ملت آذربايجان" و "قوم قشقايي" از سوي به ترتيب برخي از تركان ساكن آذربايجان و تركان منسوب به اتحاديه طوائف تركي قشقائي ميتوان مشاهده نمودּ اين نگرش علاوه بر بىپايگى علمى٬ به لحاظ روند ملت شدن٬ يگانگى ملى٬ زبانى و هويتى و تاثير بسيار منفى بر روند احقاق حقوق ملى و دمكراتيك خلق ترك در ايران نيز٬ نگرشى فوق العاده زيان آور است. در نوشته هاي قبلي سؤزوموز٬ در باره تعبير بي پايه ملت آذربايجان سخن رفته است٬ در زير به قوم سازي استمعارى-پان ايرانيستى كه در صدد ايجاد قومي تازه از اجتماع برخي از ايلات ترك در جنوب ايران است اشاره شده استּ 

دياسپوراى سه گانه تركان آذرى در خاورميانه

خلق واحد ترك آذري در خاورميانه-قفقاز را ميتوان – بر مبناي سكونت در نياخاك و وطن آذربايجان- به دو گروه عمده تقسيم نمود:

١- آذربايجانيان: اين توده ترك٬ ساكن در ناحيه جغرافي-تاريخي پيوسته آذربايجانندּ ناحيه جغرافي-تاريخي پيوسته آذربايجان امروزه در جنوب قفقاز (جمهوري آذربايجان و بخشهائي از ارمنستان٬ گرجستان و داغستان روسيه)٬ شمال غرب ايران (شامل مناطق ترك نشين استانهاي آذربايجان غربي٬ آذربايجان شرقي٬ اردبيل٬ زنجان٬ همدان٬ گيلان٬ كردستان٬ كرمانشاه٬ تهران٬ مركزي و قم٬ قزوين) و نواحي شمال شرق تركيه (استانهاي قارس٬ اييدير٬ آرداهان٬ ارزروم٬ ارزينجان٬ بايبورد)

٢- دياسپوراى سه گانه تركان آذرى: متاسفانه در جمهوري آذربايجان به خطا به مهاجرين آذربايجاني در كشورهاي اروپائي و آمريكا دياسپورا گفته ميشود كه تعبيري مطلقا نادرست استּ دياسپوراي خلق ترك آذري غير از مهاجرين به كشورهاى اروپائي و آمريكائي است و از سه بخش عمده زير تشكيل ميشود: 

الف- دياسپوراى تركان آذرى در جنوب ايران شامل اتحاديه طوائف قشقايي و ديگر تركان ايلي و غير ايلي همه استانهاى جنوبي ايران مانند استانهاى فارسستانى اصفهان٬ فارس٬ كرمان٬ּּּּ٬ و استانهاى لرستانى و عربستانى مجاور 

ب- دياسپوراى تركان آذرى در شمال شرق ايران شامل تركان استانهاى سه گانه خراسان و استانهاى مازندران و گلستان 

ج- دياسپوراى تركان آذرى در عراق-سوريه موسوم به توركمانּ توركمان زيرگروه تاريخي- طائفه اي خلق ترك آذري است و غير از مليت تركمن در شرق درياي خزر استּ علاوه بر آن توركمان هويت- واحدى ايلي است اما تركمن هويتى- واحدى ملي است٬ جمع توركمان تركمه است در حاليكه جمع تركمن تراكمه است٬ توركمان عمدتا گروههايي معتقد به اسلام هترودوكس از جمله غلات شيعى مانند قزلباشي است در حاليكه تركمن گروههايي معتقد به اسلام اورتودوكس حنفى استּּּּּ 

هويت واحد ملي: خلق ترك٬ مليتي واحد و غير قابل تجزيه است 

با آنكه ملل ساكن در ايران پس از صدها و هزاران سال زندگى در جغرافياى مشترك و تبادل فرهنگى داراى وجوه اشتراك بىشمارى با يكديگرند٫ هر كدام صاحب مختصات ملى و هويتى ويژه بسيارى نيز هستند. از ميان مشخصات فارقه مليت ترك آذري (شامل آذربايجانيان و دياسپوراي سه گانه مذكور) سه خصوصيت فارقه را مىبايست برشمرد: زبان تركى٫ فرهنگ مردمي تركى (موسيقيايى-آشيقي٬ فولكلور و داستانهاي مردمي٬ صنايع دستي- فرش٬ּּּ)٬ سنن-باورهاى اعتقادى (بر محوريت اسلام هترودوكس عمدتا غلات شيعي قزلباشي و در دو قرن اخير شيعه جعفري). اين سه٬ پارامترهاى هويت مشترك همه گروهها و زيرگروههاى ارضى٫ طائفه اى و مذهبى ترك زبان ايران مىباشند. هويت مشتركى كه باعث مىگردد تركزبانان ايران در آينده نيز مانند گذشته نه به صورت گروههاى قومى متفاوت٫ بلكه به شكل قوم٫ خلق و يا ملت واحدى متشكل٫ دسته بندى و تعريف گردند.

هدف از بررسى زيرگروههاى لهجه اى و جغرافيايى و مذهبى و طائفه اى و... خلق ترك در ايران٬ نه سعى براى تراشيدن هويت قومى جداگانه براى هر كدام٬ پررنگ نمودن آنها و تجزيه خلق واحد ترك در ايران ٬ بلكه كمك به تعميق شناخت و آگاهى از زبان و فرهنگ و تاريخ و ... مليت ترك٬ افزايش شناسايى و دانش متقابل زيرگروههاى پراكنده اين خلق از يكديگر٬ تسهيل آميزش و نزديكى آنها با هم و اشتراكشان در ايجاد و شكل دهى به زبان ادبى-ملى٬ فرهنگ ملى و هويت فراگروهى ترك در ايران و همگرايي و هماهنگي سياسي در ميانشان است. مىبايست هميشه و با اصرار تاكيد شود كه تمام گروههاى ترك ايران فارغ از استان و اراضى محل سكونتشان و يا لهجه و شيوه تركىشان ويا طائفه شان٫ همه بخشى از خلق و مليت واحد ترك در ايران مىباشند. در ايران فارغ از محل سكونت٬ وابستگى طائفه اى٬ باورهاى مذهبى و يا خصوصيات لهجه اى٬ يك خلق ترك٬ با يك زبان ملى واحد تركى و با يك هويت ملى واحد ترك وجود دارد (كه شامل خلق تركمن نمىشود٬ خلق ترك در ايران و خاورميانه غير از خلق تركمن در آسياي ميانه است).

ايجاد فورى راديو-تلويزيون سراسرى تركى از داخل و يا از خارج ايران و يا نشريات سراسرى تركى كه مسائل و علائق و نيازهاي همه زيرگروههاى پراكنده خلق ترك در سراسر ايران را پوشش مي دهند٬ جا دادن به موسيقي و رقص و فولكلور و اخبار سه دياسپوراى تركان آذرى مذكور در همه رسانه هاى نوشتارى و ديدارى و شنيدارى و اينترنتى آذربايجانى٬ حركت به سوى ايجاد زبان ادبى-ملى فراگير تركى و آغاز آموزش به اين زبان فراگير تركى كه هر سه گروه لهجه هاى آذربايجانى ( شامل شيوه هاي قشقايي) و خراسانى و سنقرى را مىبايد پوشش دهد از موثرترين اقدامات عملى براى ايجاد و تحكيم هويت ملى ترك بين زيرگروههاى پراكنده ترك تبار و تركزبان در ايران و شتاب بخشيدن به روند ملت شدنشان است.

اتحاديه ايلات قشقائي و ديگر تركان ساكن در جنوب ايران٬ دياسپوراى تركان آذرى در اين منطقه اندּ

بزرگترين طائفه و يا دقيقتر اتحاديه ايلات تركهاى آذرى در ايران حتى جهان٫ اتحاديه ايلات تركى قشقائى است كه امروزه در خارج از سرزمين آذربايجان موطن گزيده است. تركان قشقائي٬ ملت٬ قوم و يا خلقي جداگانه نبوده٬ صرفا اتحاديه اي از ايلات تركي ساكن جنوب ايران٬ آنهم فقط متشكل از بخشى از آنها استּ اين اتحاديه ايلي به همراه دهها و صدها گروه ايلي و غير ايلي ترك در جنوب ايران از ابيوردي و فريدني و افشار و بچاقچي و خمسه بهارلو و ايناللو و نفر و شاهسون و آغاجري و قراگوزلو و . . . . مجموعا دياسپوراى تركان آذرى در اين منطقه را تشكيل مىدهندּ 

متاسفانه در حاليكه در آذربايجان از خادمان و مشاهير آذربايجانى تقدير به عمل مى آيد در اين خطه از بزرگداشت ديگر مشاهير معاصر خلق ترك ساكن در جنوب ايران و يا شمال خراسان اثرى نيست و بالعكس. حال آنكه همه زيرگروههاى جغرافيايي٬ ديني و يا ايلي خلق ترك در ايران٬ چه ساكن در آذربايجان و چه جزئى از سه دياسپوراى تركان آذرى٬ به يك اندازه ترك و همه به يك شكل منسوب به يك مليت با تاريخ و مذهب و زبان و تبار مشترك اند. "ستارخان" براى خلق ترك و تاريخ سياسى ترك همان منزلتى را دارد كه "صولت الدوله قشقايى" و يا "جوجوخان خراسانى". "اقبال آذر قزوينى" در فرهنگ موسيقى خلق ترك ايران همان قدرى را دارد كه "حاج قربان سليمانى نيشابورى" و يا "فرود گرگين پور قشقايى". "محزون قشقايى" براى ما همان است كه "حسن اوغلوى اسفراينى" و يا "شاه اسماعيل ختايى".

لهجه گرايي: آفتي ديگر بر پيكر مليت ترك در ايران

ديدگاه رسمى دولت پهلوى و عموما ايدئولوژى راسيستى پان ايرانيسم٬ زبانهاى گوناگون ايرانى و كاملا جداى غيرفارسى مانند گيلكى و تبرى و تالشى و تاتى و ..... را به عنوان گويشى از زبان فارسى و حتى زبانهاى گوناگون زازا٬ گوران و كرمانجى را به صورت يك زبان واحد كردى نشان مىدهد. اما اين ايدئولوژى٬ با ابداع مفاهيمى مانند تركى خراسانى٬ تركى قشقايى٬ تركى همدانى٬ تركى سنقرى و ... زبان واحد تركى را جزء جزء كرده٬ به شيوه هاى متعدد تقسيم مى نمايد. حتى با عمده كردن لهجه ها و گويشهاى محلي٬ زبان تركى را به صورت زبانهاى جداگانه اى مانند زبان قشقائى٬ زبان سنقرى٬ زبان افشارى و ..... تقديم و معرفى مى كند. دكتر عنايت الله رضا٬ از قوميتگرايان افراطى فارسى و سران راسيسم پان ايرانيستى در كتاب خود آذربايجان و اران ادعا مىكند كه: "تفاوتهايى ميان لهجه هاى تركى قزوين٬ همدان٬ حدود ساوه٬ قم و تهران و حاشيه كوير و فارس با لهجه هاى تركى آذربايجان وجود دارد ... هرگاه مقصود از تركى آذرى لهجه ممزوج تركى با آذرى باشد در اين صورت بايد ديگر لهجه هاى تركى حوالى آذربايجان٬ همدان٬ قزوين٬ ساوه٬ زرند٬ تهران و حاشيه كوير را از تركى آذرى جدا دانست." در اين پاراگراف كوتاه٬ خطوط اصلى ايدئولوژي دولتى –رسمي و انديشه پان ايرانيسم را مى توان به عيان ديد: 
- جدا كردن مناطق جنوبى آذربايجان از آن (نواحى ترك نشين قزوين٬ همدان٬ ساوه٬ تهران٬ قم)٬ 
- ادعاى وجود زبانى ايرانى به نام آذرى 
- و اينكه زبان امروزى آذربايجان ملقمه اى از زبان تركى و زبان ايرانى آذرى است٬ 
- جدا نمودن و جدا نشان دادن لهجه هاى رايج تركى در همدان و ساوه و قزوين و زرند و تهران از تركى آذربايجان.

حال آنكه كاربرد تعابير و اصطلاحاتى مانند زبان قشقائي٬ زبان سنقري٬ زبان افشاري حتي تركى زنجان٬ تركى همدان٬ تركى اردبيل و تركي تبريز٬... علاوه بر نادرستى به لحاظ زبانشناسي٬ به لحاظ سياسى نيز مسئله دار است. در ايران مانند زبان فارسي٬ يك زبان تركى واحد (به معنى محدود و خاص) وجود دارد كه خود به سه زيرگروه لهجه اى آذربايجانى ( شامل شيوه هاي قشقايي)٬ خراسانى و سنقرى تقسيم مى شود. همه آحاد خلق ترك در ايران چه در خراسان، كرمان و فارس و اصفهان و چه آذربايجان و ... به لهجه ها و شيوه هاي اين زبان واحد تركى سخن ميگويند. اينها نه زبانها و اقوام و خلقهاى جداگانه٬ بلكه همگى "زيرگروههاى لهجه اى و طائفه اى و جغرافيايى زبان و خلق واحد ترك" در ايرانند. به عنوان نمونه گويشها و شيوه هايى كه در استان همدان به آنها تكلم مى شود مانند گويش همدان٬ بهار٬ كبودرآهنگ٬ رزن٬ مهربان و ... ٫ همه گويش و شيوه هاى گوناگون زبان تركى هستند٬ گويش و شيوه هايى كه مشابه و يا عين آنها در ديگر نقاط آذربايجان و سراسر ايران به ويژه در مناطق افشار و يا بيات تبار (مانند آذربايجان غربى٬ استان مركزى٬ حتى شمال خراسان و جنوب ايران) نيز ديده مى شوند. بنابراين زبان٫ لهجه و يا گويش واحدى بنام تركى همدانى وجود ندارد٬ آنچه وجود دارد شيوه هاى زبان تركى در استان آذربايجانى همدان استּ

لهجه هاى تركى ايلات و لزوم بكارگيري آنها در نوسازى زبان ادبى تركى در ايران:

شكى نيست كه زبان تركى رايج در جمهورى آذربايجان و تركيه دو منبع بسيار مهم براى انتخاب كلمات و تركيبات و واژه سازى براى تركى نويسان ايرانى مىباشند. اما ايندو مىبايست به عنوان آخرين منابع براى اخذ كلمات و تعبيرات بكار روند. منابعى كه در درجه اول و پيشتر مىبايست بدانها مراجعه نمود يكى لهجه هاى گوناگون رايج زبان تركى در آذربايجان جنوبى و همچنين لهجه هاى تركى در ايران مركزى٫ ايران جنوبى و شمال خراسان است كه در بسيارى از خصوصيات بسيار بيشتر از تركى آذربايجانى به تركى تركيه نزديكتراند. ماخذ ديگر متون ادبى و كلاسيك تركى از ديوانهاى نسيمى و فضولى و شاه اسماعيل تا داستانهاى مردمى نيز دده قورخوت و كوروغلو و اصلى كرم و ادبيات عامه و غيره است. 

اخذ واژگان و تعبيرات تركى از لهجه هاى تركى رايج در ايران و افزودن آنها به خزينه واژگان مستعمل در زبان ادبى امروزيمان٫ باعث غنىتر شدن زبان تركى٫ نزديكتر شدن زبانى گروههاى مختلف پراكنده ترك در ايران و لهجه هايشان به يكديگر٫ همگرايى ملى ايشان و شكل گرفتن زبان ادبى فراگيرى كه از مجموع همه لهجه ها و گويشهاى رايج تركى بهره گرفته است خواهد شد. همچنين رواج دوباره و روزمره كردن واژگان بى شمار تركى موجود در متون ادبى- كه به بويژه در جمهورى آذربايجان و به ناحق و صرفا به دليل اهمال و كوتاهى نخبگان مهر آرخائيك خورده اند- به ايجاد پلى مابين زبان نسل جديد و زبان گذشتگانمان كمك خواهد نمود. 

لهجه هاى تركى توده هاى ايلي و غير ايلي ترك خارج آذربايجان گنجينه واژگان ناب و پسوندهاى متروك تركى مىباشندּ در حاليكه بسيارى از كلمات و تعابير موجود در اين لهجه ها در تركى آذربايجانى چندان رايج نيستند٫ همه عينا و يا با اندك تغيير در لهجه هاى گوناگون تركى تركيه بكار مىروند. از جمله آچيلان: ياخين گله جك٫ آرادان بير (در تركى تركيه آرادا بير)٫ آراشماق٫ آرت (پشت٫ دنبال)٫ آرى (هاميسى٫ بوتون٫ دولوق)٫ آرينماق٫ آيريلى (جداگانه)٫ قارينجا٫ آجيتما٫ قوشماق (دويدن)٫ آلاك-پالاك (در تركي تركيه آللاك-پوللاك)٫ آقجا٫ بنيز (چهره)٫ قاتى (سخت)..... مثال ديگر كاربرد گسترده پسوند "-آل-ه ل" در لهجه هاى تركى استان اصفهان است. جا دارد كه پسوند مطرود شده اما بسيار كارا و مفيد "-آل-ه ل" در زبان ادبى در حال تشكل تركى در ايران دوباره و به شكل هر چه گسترده ترى بكار گرفته شود. به عنوان نمونه كلمات "يئدديل" به معنى هفته٫ "دوغال" به معنى طبيعت٫ "چاتال" به معنى چنگال٫ "سانال" به معنى مجازى كلمات نوى هستند كه با استفاده از اين پسوند اصيل تركى ايجاد شده اند.

جاي خالي موسيقي و رقص دياسپوراى ترك آذرى در جنوب ايران٬ شمال شرق ايران و عراق در تلويزيونهاي آذربايجان

متاسفانه نه تنها در رسانه هاي آذربايجاني سه دياسپوراي مذبور تركان آذري هيچگونه جايگاهي ندارند٬ بلكه حتي مناطق ترك نشين استانهاي همدان و مركزي و كردستان و تهران ּּּּ نيز بالكل فراموش شده و نفرين شده اندּ به عنوان نمونه در سايتهاى دورنا و شمس تبريز٬ نه تنها عموما سه دياسپوراي تركان آذري كلا به عنوان بيگانه قبول شده اند٬ بلكه مديران اين سايتها به جز ناحيه كوچكي در آذربايجان شرقي و اردبيل٬ بقيه آذربايجان را مصرانه غيرآذربايجاني دانسته و به اخبار و مسائل مربوط به آنها سانسور اعمال مينمايند و يا در بهترين وجه آنها به عنوان مسائل و اخبار خارج آذربايجان و حتى اقوام ديگر تقديم مي كنند !!!!!!

ميبايست كه مساله ايلات ترك و سه دياسپوراى ترك آذرى در جنوب ايران٬ شمال شرق ايران و عراق-سوريه به مركز حيات ملي٬ زباني و فرهنگي و سياسي و مجادله دمكراسي آذربايجان منتقل و با آن همبسته شودּ آميزش و پيوستگى همه جانبه و فورى زبانى٬ فرهنگى و انسانى بين زيرگروههاى خلق ترك در ايران٬ يكى از روشهايى است كه مىتواند از سويى به روند شكل گيرى هويت فراگير ملى ترك بين گروههاى پراكنده تركزبان ايرانى يارى رساند و روند تحليل خلق ترك در خلق فارس را كند سازد و از طرف ديگر از بازيچه شدن زيرگروههاي طائفه اى و مذهبي و ּּּּ خلق ترك در دست سياستهاي ضد تركي و ضد آذربايجاني دولت و قدرتهاي غربي ممانعت به عمل آورد و مجادله ملي دمكراتيكش را منطقه اي و بين المللي سازد:

ميبايست موسسه اي غيردولتي براي بررسي ايلات ترك ايراني و مسائل و مشكلات خاص اجتماعي و شرايط اسف انگيز اقتصادي و معيشتي و بهداشتي و ּּּּּּاين گروهها تاسيس شودּ ايجاد فرهنگستان (دولتى و غيردولتى) تركىشناسى و شعبه طوائف و ايلات ترك در آن٬ تاسيس كانالهاى راديو-تلويزيونى سراسرى تركى و آغاز آموزش به زبان تركى٬ تحصيل به زبان مادري خود زبان تركى در دوره ابتدائى مدارس و رسمى نمودن زبان تركى در ايران از جمله تدابير لازم و عاجل براى جلوگيرى از تشديد بحران هويت قومي و عقب ماندگي مدنى و استحاله تركهاى ايلي و ديگر تركهاى ايران در قوميت مسلط فارس٬ متوقف و معكوس نمودن روند فارس شدن گروههاى ترك در ايران بويژه گروههاى پراكنده و ايلى ساكن در خارج آذربايجان مىباشند. 

تمام گروههاي فرهنگي و سياسي آذربايجاني حتما ميبايد كه به اخبار و مسائل طوائف ترك ايران بويژه آنها كه در خارج آذربايجان ساكن اند و در راس آنها اتجاديه ايلات ترك قشقايي سنگيني لازم را داده و حتي المقدور بخشهاي ويژه اى مختص اين گروهها و طوائف ايجاد نمايندּرسانه هاي ديداري و شنيداري و بويژه تلويزيونهاي آذربايجاني ميبايست حتما در برنامه هاي خود به موسيقي و رقص و ּּּּ گروههاي دياسپوراي تركان آذري يعني تركان جنوب ايران و در راس آنها اتجاديه ايلات ترك قشقايي ٬ تركان عراق و تركان خراسان جاي داده و بدين ترتيب هم آذربايجانيان را با بخشي از فرهنگ ملي تركي خود كه از آن محروم مانده اند آشنا سازند و هم باعث جلب و تجمع گروههاي دياسپوراي جنوب ايران٬ شمال خراسان و عراق به محور آذربايجان٬ نياخاك خود گردند.

برگزاري جشنواره هاي شعر تركي جنوب ايران٬ شعر تركي شمال شرق ايران٬ شعر تركي شمال غرب ايران و جشنواره هاي سراسري شعر تركي٬ جشنواره هاي موسيقي آشيقي تركي جنوب ايران٬ موسيقي آشيقي تركي شمال شرق ايران و موسيقي آشيقي تركي شمال غرب ايران و جشنواره هاى سراسرى آشيقي تركي٬ همايشهاي بررسي مسائل زنان ترك جنوب ايران٬ زنان ترك شمال شرق ايران٬ تاسيس انجمنهاي قالي ترك در جنوب ايران٬ قالي ترك شمال شرق ايران و ּּּ از ديگر تدابير متصور است. 

khojaly Genocide, Xocali Soyqirimi, HOCALI KATLİAMI